PDF نسخه کامل رمان: ایگل و رازهایش
🌼نویسنده: #نیلوفر_لاری
🌼ژانر: #عاشقانه| #معمایی| #جنایی
🌼خلاصه: 🍫
لحن پرشورش یک دنیا اندوه و افسوس سرکوب شده بود
_شاید فردا از کار بیشرمانهای که الان میخوام بکنم پشیمون بشم... قول بده بعدش هیچی به روم نیاری ایگُل! باشه؟
گیج و ویج پرسیدم
_چی رو به روت نیارم؟
و او به جای توضیح بیشتر، در امتداد نگاهی هوسناک و شوریده سرش را به سمتم کشید و لبهایم را با عطش بوسید. چنان بیمحابا و ناگهانی که من تا به خود آمدم دیدم لبریز از خواستنش شدهام و دارم از تب این عشق دیوانهوار میلرزم.
_منو ببخش عزیزم دست خودم نبود... تقصیر این وُدکای لعنتی و چشمای گربهای توئه!
و خودش را ازم کنار کشید.
_حالا میشه یه خواهشی ازت بکنم؟
دیگر چه میخواست از جانم؟ اینهمه در دام عشق خود کشیدنم بس نبود؟ نفسم بوی تند نفسهایش را میداد.
_چه خواهشی؟
وقتی داشت یقهی باز لباسم را از دو سمت جمع میکرد که عریانی سینهام را بپوشاند