رمان: نجوا
✍️ نویسنده: ریحانه اسدی
🗂 ژانرها:
#عاشقانه#مذهبی#اجتماعی
📝 خلاصه:
طاها:سپیده چرارفتی پیش داریوش توخودت میدونی ازش بدم میاد سپیده درحالی که از پنچره ماشین بیرون رونگاه میکردگفت :بازم مثل همیشه داری گیر میدی من که نه به داریوش چیزی گفتم ونه حرفی زدم...طاها کلافه دستی لابه لای موهاش کشید وگفت :سپیده اخلاق های منو میدونی..